مي‌خواستم بدانم چرا بخت و اقبال هميشه درِ خانه‌ي بعضي‌ها را مي‌زند، اما سايرين از آن محروم مي‌مانند. به عبارت ديگر چرا بعضي از داوطلبان آزمون دکتری ، خوش‌شانس و عده‌ي ديگر بدشانس هستند؟
آگهي‌هايي در روزنامه‌هاي سراسري چاپ کردم و از افرادي که احساس مي‌کردند خوش‌شانس يا بدشانس هستند، خواستم با من تماس بگيرند.

صدها نفر براي شرکت در تحقيق من داوطلب شدند و در طول سال‌هاي گذشته با آن‌ها مصاحبه کردم، زندگي‌شان را زير نظر گرفتم و از آن‌ها خواستم در آزمايش‌هاي من شرکت کنند. نتايج نشان داد هرچند اين افراد به کلي از اين موضوع غافل‌اند، کليد خوش‌شانسي يا بدشانسي آن‌ها در افکار و کردارشان نهفته است.
براي مثال، فرصت‌هاي ظاهراً خوب در زندگي را در نظر بگيريد. افراد خوش‌شانس مرتباً با چنين فرصت‌هايي مواجه مي‌شوند، در حالي که افراد بدشانس چنين فرصت‌هايي را نمي‌يابند. با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعي کردم بفهمم آيا اين مسئله ناشي از توانايي آن‌ها در شناسايي چنين فرصت‌هايي است يا خير.
به هر دو گروه- افراد خوش‌شانس و بدشانس- روزنامه‌اي دادم و از آن‌ها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند عکس در آن هست. به طور مخفيانه يک آگهي بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که مي‌گفت: اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهي را ديده‌ايد، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت. اين آگهي نيمي از صفحه را پر کرده بود و با حروف بسيار درشت چاپ شده بود.
با اين‌که اين آگهي کاملاً خيره‌کننده بود، افرادي که احساس بدشانسي مي‌کردند عمدتاً آن را نديدند، در حالي که اغلب افراد خوش‌شانس متوجه آن شدند.
مطالعه‌ي من نشان داد که افراد بدشانس عموماً تند و بدبین تر از افراد خوش‌شانس هستند و اين فشار عصبي، توانايي آن‌ها را در توجه به فرصت‌هاي غير منتظره مختل مي‌کند. در نتيجه، آن‌ها فرصت‌هاي غير منتظره را به دليل تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست مي‌دهند. براي مثال آن‌ها به قصد يافتن مشاغل خاصي روزنامه را ورق مي‌زنند و از ديدن ساير فرصت‌هاي شغلي بازمي‌مانند.
افراد خوش‌شانس، آدم‌هاي راحت‌تر و رهاتری هستند؛ در نتيجه نه فقط آن‌چه در جستجوي آن‌ هستند بلکه آن‌چه را در اطرافشان وجود دارد نيز مي‌بينند.
تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدم‌هاي خوش‌اقبال بر اساس چهار اصل براي خود فرصت ايجاد مي‌کنند:
- آن‌ها در ايجاد و يافتن فرصت‌هاي مناسب مهارت دارند.
- به قوه‌ي شهود، گوش مي‌سپارند و بر اساس آن تصميم‌هاي مثبت مي‌گيرند.
- به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاق نيکي براي آن‌ها رضايت‌بخش است.
- نگرش انعطاف‌پذير آن‌ها، بدبياري را به خوش‌اقبالي بدل مي‌کند.
در مراحل نهايي مطالعه، از خود پرسيدم: آيا مي‌توان از اين اصول براي خوش‌شانس کردن مردم استفاده کرد؟
از گروهي از داوطلبان خواستم به مدت يک ماه، وقت خود را صرف انجام تمرين‌هايي کنند که براي ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوش‌شانس در آن‌ها طراحي شده بود. اين تمرين‌ها به آن‌ها کمک کرد تا فرصت‌هاي مناسب را دريابند، به قوه‌ي شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آن‌ها رو کند و در مقابل بدبياري، انعطاف نشان دهند.
يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند. نتايج، حيرت‌انگيز بود:
 هشتاد درصد آن‌ها گفتند آدم‌هاي شادتري شده‌اند، از زندگي رضايت بيش‌تري دارند و شايد مهم‌تر از هر چيز خوش‌شانس‌تر هستند.
بالاخره عوامل شانس را کشف کردم. چند نکته براي کساني که مي‌خواهند خوش‌اقبال شوند:
به غريزه‌ي باطني خود گوش کنيد، چنين کاري اغلب نتيجه‌ي مثبت دارد.
با تجارب تازه با روي خوش روبه‌رو شويد و عادات روزمره را بشکنيد.
هر روز چند دقيقه‌اي را صرف مرور حوادث مثبت زندگي کنيد.

شما از خوش شانس ترین داوطلبان کنکور دکتری هستید.امتحان کنید.

دریافت منابع آزمون دکتری آزاد و سراسری بصورت کاملا رایگان